چهار شنبه 19 آبابن 1395
تقریبا ساعت 10 صبح بود که وسایل رو توی ماشین چیندم که حرکت کنیم.
دیروز ال ممد(L90) رو برده بودم جلوبندی ساز تعمیرش کرد اما یک صدا میداد هنوز ، قرار شد اول بریم نازی آباد که هم ماشین رو مجددا نشون بدیم و هم زن دایی رو از اونجا سوار کنیم .
وقتی رسیدیم دیگه یکم برای تعمیرگاه رفتن دیر شده بود، بعد از ناهار رفتیم میدون انقلاب و بابا رو از محل کار سوار کردیم. تا از تهران خارج بشیم تقریبا شده بود ساعت 4 .
توی راه تابلو هایی که مسافت مونده تا کربلا رو نشون میده با روح و روانمون بازی میکرد.
کلی عشق میکردیم داریم میریم کربلا.
مقصد اول همدان.
شب رو طبق روال معمول سفر هامون رفتیم توی یکی از خونه هایی که مخابرات برای کارمندا در نظر گرفته و خوابیدیم .