تاثیر عملکرد سبزها در بروز جنایات اجتماعی اخیر
1) در خصوص مباحث اجتماعی با دو مقوله مواجه هستیم. یکی “امنیت” و دیگری “احساس امنیت” و این دو بسیار با هم تفاوت دارند. “امنیت”، واقعیت موجود در جامعه است، اما “احساس امنیت” دریافتی است که مردمان یک جامعه از وضع امنیت دارند و این دو به هیچ عنوان لازم و ملزوم هم نیستند. یعنی گاهی در جامعه “امنیت” وجود دارد اما مردمان آن “احساس امنیت” نمیکنند و گاهی هم به ندرت بدون وجود “امنیت” مردمان یک جامعه “احساس امنیت میکنند”.
۲) اینکه “امنیت” چگونه بوجود میآید بحث پیچیده و مفصلی میطلبد، اما بلاشک دو گذاره در ایجاد و یا برهم زدن “احساس امنیت” در جامعه بسیار موثر هستند. اول: “رسانهها” ، دوم: “حضور فیزیکی و مرئی پلیس”.
حالا این در خصوص کلیت جامعه بود، اما در خصوص “جامعه بزهکاران و مجرمان” هم میتوان بحث “امنیت” و “احساس امنیت” را مطرح کرد. یعنی گاهی مجرمان به دلایلی مثل حمایت رسانهها از آنها یا عدم حضور فیزیکی پلیس، برای انجام جرم “احساس امنیت” میکنند و به عبارت صریحتر یک مجرم ابتدا باید از لحاظ روانی به درصد بالایی از احساس امنیت دست یابد و عنصر روانی جرم برایش تثبیت شود تا بعد به عنصر مادی جرم (عملیاتی مجرمانه) دست بزند.
۳) با این مقدمه، حالا برمیگردیم به جامعه خودمان.
متاسفانه سبزها خیال میکنند چون با این حکومت مخالفند، پس میتوانند از هر
چیزی ولو شده به دروغ، شمشیری بسازند برای کوبیدن بر فرق حکومت و توجه
ندارند که با این اعمال، خواسته یا ناخواسته چتر حمایتی “احساس امنیتی”
میسازند برای مجرمان. در حالی که شما حق داری با یک حکومت مخالف باشی ولی
هیچ انصافی به شما حق نمیدهد چون مخالفی، تمامی اعمال حکومتی که فعلاً
عهده دار اداره جامعه است را بلااستثناء بکوبی و از این سو هم تمام اعمالی
که به نوعی مخالفت با حکومت محسوب میشود را حمایت کنی.
۴) وقتی جناب آقای میرحسین موسوی، عدهایی که حتی آقای خاتمی هم آنها را “اراذل و اوباش” مینامد و تنها یک قلم از کارهایشان در روز عاشورا، لخت مادرزاد کردن هموطنشان و عکس یادگاری گرفتن با او فقط به صرف داشتن ریش است، را “مردان خداجو” خطاب میکند؛ وقتی کسانی که در ۲۵ بهمن اینگونه (عکس ، فیلم) ناجوانمردانه یک رهگذر را له میکنند، قهرمانان جنبش سبز نامیده میشوند؛ وقتی مدیر بزرگترین سایت پورنو ایران تحت حمایت خاصه جنبش سبز درمیآید و به عنوان فعال سیاسی معرفی میشود؛ وقتی عبدالمالک ریگی هم جنبش سبزی میشود و صدای آقایان به اعتراض شنیده نمیشود؛ وقتی
نیروی انتظامی برخورد قاطع میکند با کسانی که فقط یک قلم جرمشان ورود از
پنجره و تجاوز به دختر جلوی چشم پدر و مادرش است، و این برخورد مورد عطاب
جنبش سبز قرار میگیرد که واحقوق بشرا؛ وقتی
که جنبش سبز خودگیری دارد و کوچکترین حضور فیزیکی پلیس را برای دفع شر
جنبش میداند و فریاد “چرا فضا را امنیتی میکنید” سر میدهد؛ وقتی
“پلیس” که به هر حال فعلاً عده دار امنیت جامعه است “اراذل و اوباش”،
“مزدور”، “موجود شر” و مقابله کننده با پلیس “شجاع و با غیرت” معرفی شود،
طبیعی است که اولاً از قبح اعمال مجرمانه کاسته شده و حتی زیبا هم نشان داده شوند و مجرمان احساس امنیت کنند و در ثانی
به خاطر فشار بی حسابی که وجود دارد، پلیس و قوه قهریه (البته به اشتباه)
از حضور و اقتدار خود کم کند و اوضاع بشود همینکه میبینیم.
البته به هیچ عنوان همه قضیه مربوط به جنبش سبز نیست، اما نمیتوان چشم به
روی اعمال ناشیانه سبزها که مورد اعتراض برخی از خودشان هم هست، بست.