27 آبان 1395
اول یکم از دیشب بگم.
به غیر از ما افراد دیگه ای هم توی اون خونه اومدن.
جاها رو انداختن که بخوابیم.
همه درازکش آمادهی شیرجه به اعماق رویا ها بودن که یهو صداشون بلند شد.
صدای خش دار صاحب خانه و یکی از اهالی ماهشهر که عربی بلد بود.
کلا اگه توی ایران مکالمه ای با همچین تن صدایی بشنوی فکر میکنی دعواعه.
یک ساعتی مزاحممون بودن تا خداروشکر برقا رفت.
تونستیم چشمامونو ببندیم که موتور خونه اهالی قم فعالیت خودش رو رسما آغاز کرد :|