بی صدا تر از سکوت...بلند تر از فریاد
جمعه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۰، ۰۲:۴۹ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم

قیام یا سکوت؟
امام
حسین علیه السلام بدون پروا، با آنکه قرائن و نشانهها حتى گفتههاى خود
آن حضرت حکایت مىکرد که شهید خواهد شد، قیام کرد. ولى امام صادق علیه
السلام با آنکه به سراغش رفتند اعتنا ننمود و قیام نکرد، ترجیح داد که در
خانه بنشیند و به کار تعلیم و تدریس و ارشاد بپردازد.به ظاهر، تعارض و
تناقضى به نظر مىرسد که اگر در مقابل ظلم باید قیام کرد و از هیچ خطر پروا
نکرد پس چرا امام صادق علیه السلام قیام نکرد بلکه در زندگى مطلقا راه
تقیه پیش گرفت، و اگر باید تقیه کرد و وظیفه امام این است که به تعلیم و
ارشاد و هدایت مردم بپردازد پس چرا امام حسین علیه السلام این کار را نکرد؟
در زمان امام صادق خلافت از دودمان اموى به دودمان عباسى منتقل شد.عباسیان از بنى هاشماند و عموزادگان علویین به شمار مىروند.علویین دو دسته بودند: بنى الحسن که اولاد امام مجتبى بودند، و بنى الحسین که اولاد سیدالشهداء علیهما السلام بودند. غالب بنى الحسین که در رأسشان حضرت صادق
بود از فعالیت ابا کردند. مکرر حضرت صادق دعوت شد و نپذیرفت. عباسیان مردمى نبودند که دلشان به حال دین سوخته باشد. هدفشان دنیا بود و چیزى جز مقام و ریاست و خلافت نمىخواستند. حضرت صادق علیه السلام از اول از همکارى با اینها امتناع ورزید.
ابا و امتناع امام صادق تنها به این علت نبود که مىدانست بنى العباس مانع خواهند شد و آن حضرت را شهید خواهند کرد. اگر مىدانست که شهادت آن حضرت براى اسلام و مسلمین اثر بهترى دارد شهادت را انتخاب مىکرد همان طورى که امام حسین علیه السلام به همین دلیل شهادت را انتخاب کرد. در آن عصرآن چیزى که بهتر و مفیدتر بود رهبرى یک نهضت علمى و فکرى و تربیتى بود که اثر آن تا امروز هست؛ همان طورى که در عصر امام حسین آن نهضت ضرورت داشت و آن نیز آنطور بجا و مناسب بود که اثرش هنوز باقى است .
جان مطلب همین جاست که در همه این کارها، از قیام و جهاد و امر به معروف و نهى از منکرها و از سکوت و تقیهها، باید به اثر و نتیجه آنها در آن موقع توجه کرد.اینها امورى نیست که به شکل یک امر تعبدى از قبیل وضو و غسل و نماز و روزه صورت بگیرد. اثر این کارها در مواقع مختلف و زمانهاى مختلف و اوضاع و شرایط مختلف فرق مىکند. گاهى اثر قیام و جهاد براى اسلام نافعتر است و گاهى اثر سکوت و تقیه. گاهى شکل و صورت قیام فرق مىکند. همه اینها بستگى دارد به خصوصیت عصر و زمان و اوضاع و احوال روز، و یک تشخیص عمیق در این مورد ضرورت دارد؛ اشتباه تشخیص دادن زیانها به اسلام مىرساند. امام صادق علیه السلام در عصر و زمانى واقع شد که علاوه بر حوادث سیاسى، یک سلسله حوادث اجتماعى و پیچیدگیها و ابهامهاى فکرى و روحى پیدا شده بود، لازمتر این بود که امام صادق جهاد خود را در این جبهه آغاز کند. مقتضیات زمان امام صادق علیه السلام که در نیمه اول قرن دوم مىزیست با زمان سیدالشهداء علیه السلام که در حدود نیمه قرن اول بود خیلى فرق داشت.امام صادق علیه السلام فرصت را براى تعلیم و تأسیس کانون علمى مناسب دید، به این کار همت گماشت.
مقصود این است که ائمه اطهار در هر زمانى مصلحت اسلام و مسلمین را درنظر مىگرفتند و چون دورهها و زمانها و مقتضیات زمان و مکان تغییر مىکرد خواه وناخواه همانطور رفتار مىکردند که مصالح اسلامى اقتضا مىکرد و در هر زمان جبههاى مخصوص و شکلى نو از جهاد به وجود مىآمد و آنها با بصیرت کامل آن جبههها را تشخیص مىدادند.پس این تعارضات ظاهری بین روش امام حسین و امام صادق علیهما السلام ، بهترین درس آموزنده است براى کسانى که روح و عقل و فکر مستقیمى داشته باشند، جبهه شناس باشند و بتوانند مقتضیات هر عصر و زمانى را درک کنند که چگونه مصالح اسلامى اقتضا مىکند که یک وقت مثل زمان سیدالشهداء علیه السلام نهضت آنها شکل قیام به سیف به خود بگیرد و یک زمان مثل زمان امام صادق علیه السلام شکل تعلیم و ارشاد و توسعه تعلیمات عمومى و تقویت مغزها و فکرها پیدا کند و یک وقت شکل دیگر.
انَّ فى ذلِکَ لَذِکْرى لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ اوْ الْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهیدٌ
(سیری در نهج البلاغه – سیری در سیره ائمه اطهار علیهم السلام )
در زمان امام صادق خلافت از دودمان اموى به دودمان عباسى منتقل شد.عباسیان از بنى هاشماند و عموزادگان علویین به شمار مىروند.علویین دو دسته بودند: بنى الحسن که اولاد امام مجتبى بودند، و بنى الحسین که اولاد سیدالشهداء علیهما السلام بودند. غالب بنى الحسین که در رأسشان حضرت صادق
بود از فعالیت ابا کردند. مکرر حضرت صادق دعوت شد و نپذیرفت. عباسیان مردمى نبودند که دلشان به حال دین سوخته باشد. هدفشان دنیا بود و چیزى جز مقام و ریاست و خلافت نمىخواستند. حضرت صادق علیه السلام از اول از همکارى با اینها امتناع ورزید.
ابا و امتناع امام صادق تنها به این علت نبود که مىدانست بنى العباس مانع خواهند شد و آن حضرت را شهید خواهند کرد. اگر مىدانست که شهادت آن حضرت براى اسلام و مسلمین اثر بهترى دارد شهادت را انتخاب مىکرد همان طورى که امام حسین علیه السلام به همین دلیل شهادت را انتخاب کرد. در آن عصرآن چیزى که بهتر و مفیدتر بود رهبرى یک نهضت علمى و فکرى و تربیتى بود که اثر آن تا امروز هست؛ همان طورى که در عصر امام حسین آن نهضت ضرورت داشت و آن نیز آنطور بجا و مناسب بود که اثرش هنوز باقى است .
جان مطلب همین جاست که در همه این کارها، از قیام و جهاد و امر به معروف و نهى از منکرها و از سکوت و تقیهها، باید به اثر و نتیجه آنها در آن موقع توجه کرد.اینها امورى نیست که به شکل یک امر تعبدى از قبیل وضو و غسل و نماز و روزه صورت بگیرد. اثر این کارها در مواقع مختلف و زمانهاى مختلف و اوضاع و شرایط مختلف فرق مىکند. گاهى اثر قیام و جهاد براى اسلام نافعتر است و گاهى اثر سکوت و تقیه. گاهى شکل و صورت قیام فرق مىکند. همه اینها بستگى دارد به خصوصیت عصر و زمان و اوضاع و احوال روز، و یک تشخیص عمیق در این مورد ضرورت دارد؛ اشتباه تشخیص دادن زیانها به اسلام مىرساند. امام صادق علیه السلام در عصر و زمانى واقع شد که علاوه بر حوادث سیاسى، یک سلسله حوادث اجتماعى و پیچیدگیها و ابهامهاى فکرى و روحى پیدا شده بود، لازمتر این بود که امام صادق جهاد خود را در این جبهه آغاز کند. مقتضیات زمان امام صادق علیه السلام که در نیمه اول قرن دوم مىزیست با زمان سیدالشهداء علیه السلام که در حدود نیمه قرن اول بود خیلى فرق داشت.امام صادق علیه السلام فرصت را براى تعلیم و تأسیس کانون علمى مناسب دید، به این کار همت گماشت.
مقصود این است که ائمه اطهار در هر زمانى مصلحت اسلام و مسلمین را درنظر مىگرفتند و چون دورهها و زمانها و مقتضیات زمان و مکان تغییر مىکرد خواه وناخواه همانطور رفتار مىکردند که مصالح اسلامى اقتضا مىکرد و در هر زمان جبههاى مخصوص و شکلى نو از جهاد به وجود مىآمد و آنها با بصیرت کامل آن جبههها را تشخیص مىدادند.پس این تعارضات ظاهری بین روش امام حسین و امام صادق علیهما السلام ، بهترین درس آموزنده است براى کسانى که روح و عقل و فکر مستقیمى داشته باشند، جبهه شناس باشند و بتوانند مقتضیات هر عصر و زمانى را درک کنند که چگونه مصالح اسلامى اقتضا مىکند که یک وقت مثل زمان سیدالشهداء علیه السلام نهضت آنها شکل قیام به سیف به خود بگیرد و یک زمان مثل زمان امام صادق علیه السلام شکل تعلیم و ارشاد و توسعه تعلیمات عمومى و تقویت مغزها و فکرها پیدا کند و یک وقت شکل دیگر.
انَّ فى ذلِکَ لَذِکْرى لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ اوْ الْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهیدٌ
(سیری در نهج البلاغه – سیری در سیره ائمه اطهار علیهم السلام )
و باز هم ، مردی از تبار سکوت خواهد آمد

* و ما یستوی الاعمی و البصیر *
فاطر-19
۹۰/۰۱/۱۹