سفرنامه اربعین - روز چهارم
شنبه 22 آبان 1395
دیشب خیلی راحت خوابیدم.
خستگی حسابی از تنم در اومد.
قرار بود قبل از اذان صبح بریم زیارت امام حسین.
اما صبح بابا با یه جنازه روبرو شده بود و دلش نیومده بیدارم کنه.
با صدای اذان صبح بیدار شدم نماز رو خوندم دوباره خوابیدم.
حدودا 9 بود با حضرت خواهر روانه حرم امام حسین شدیم.
به رسم ادب اول خدمت برادر رسیدیم تا بهمون اجازه زیارت بده.
حرم امام شلوغ تر از حرم حضرت عباسه معمولا.
بالاخره خودمو رسوندم داخل.
شیب به سمت ضریح...
قتلگاه...
شش گوش...
زیر گنبد گفتم؛
گفتم من هر گناهی کردم به کسی ربط ندارد، یا مبدل السیئات بالحسات حسین ...
گفتم که یه سری به من رو سیاه التماس دعا گفتن آبروی خودت در میونه ...
توی بین الحرمین یه آرزو کردم
گفتم انشاالله همتون گرفتار بشید
گرفتار اینکه ندونید برید سمت عباس یا حسین ، درست مثل فیلم زیر.
دریافت
مدت زمان: 21 ثانیه